افول سریال سازی در بهترین شرایط زمانی

یک دهه است که مدیران بخش‌هایی از صداوسیما کمتر در پی نوآوری و خلاقیت و بیشتر دنبال تکرار و کپی هستند. به همین دلیل هم سریال‌های مناسبتی در دهه ۹۰ اغلب سری‌دوزی آثار موفق قبلی بودند و خیلی به ندرت دیدیم سریالی با ایده و مضمون جدیدی تولید شود.

 در طول دهه ۸۰ سریال‌های ایرانی جذابی در ژانرهای مختلف ساخته و از شبکه‌های مختلف صداوسیما پخش شدند. سریال‌هایی که در دهه ۸۰ در ژانرهای مختلف از جمله کمدی، خانوادگی، پلیسی، مذهبی و... تولید شدند نسبت به سریال‌های دهه ۶۰ و ۷۰ پیشرفت چشمگیری داشتند. در دهه ۸۰ سریال‌های مناسبتی بسیاری مانند آثاری مربوط به ماه رمضان یا ایام ماه محرم و همچنین نوروز ساخته شدند که سهم بزرگی در تغییر و پیشرفت سطح سریال‌سازی در این دهه داشتند.سریال‌های دهه هشتادی به نوعی سریال‌های نوستالژیک محسوب می‌شوند که تعدادی از آن‌ها ماندگار و خاطره‌ساز شده‌اند. با به‌خط کردن مجموعه‌های تلویزیونی خاطره‌ساز ماه رمضان در دهه‌های گذشته به سادگی درخواهیم یافت که صداوسیما در این زمینه پس‌رفت داشته است و باید گفت سال به سال دریغ از پارسال!

مناسک رسانه‌ای، فضاسازی جذاب سیما برای خودش

 حالا چرا در دهه ۸۰ محتوا و ساخت‌ها آن‌قدر قوی بوده است؟ اول باید به فضاسازی قدرتمند تلویزیون دهه ۸۰ در مناسبت‌ها و به‌ویژه در ماه مبارک رمضان به نفع خودش اشاره کرد. به‌طور مشخص از ابتدای دهه ۸۰ سریال‌سازی برای ماه مبارک رمضان در تلویزیون، تبدیل به یک جریان جدید و جدی شد. در این دهه، ظهور مجموعه‌های نمایشی در قالب‌های ماورایی و کمدی توانستند یک جشنواره تلویزیونی را برای عموم مردم رقم بزنند. به این ترتیب، تماشای سریال‌های بعد از افطار در شب‌های ماه رمضان نزد عموم مردم ایران به یک «مناسک رسانه‌ای» تبدیل شد.

منظور از مناسک رسانه‌ای، انجام یک فعالیت جمعی توسط گروهی از انسان‌ها برای ابراز هویت خود با نحوه‌ای از استفاده از یک رسانه یا مجموعه‌ای از محصولات رسانه‌ای است. فراموش نکرده‌ایم که در دهه ۸۰ و تا اوایل دهه ۹۰ بازار برنامه‌ها و سریال‌های ماه رمضانی به قدری داغ بود که تماشای آن‌ها بخشی از مناسک مذهبی مردم شده و گویی جزئی از مراسم افطار و اعمال عبادی شبانگاهی بود. در آن دوران حتی آن دسته از مردم که در طول سال و در شب‌های معمول، علاقه چندانی به دنبال کردن سریال‌های تلویزیونی نداشتند، با شروع ماه مبارک رمضان، علاقه‌مند به پی‌گیری این‌گونه برنامه‌ها می‌شدند. مسئولان وقت صداوسیما هم به خوبی درک می‌کردند که حدفاصل افطار تا نیمه شب، یک فرصت مناسب رسانه‌ای و فرهنگی بود. چون در این زمان، حال و هوای فردی و اجتماعی مردم به گونه‌ای است که آمادگی بیشتری برای پذیرش مضامین اخلاقی و متعالی دارند.

همچنان که بار مسئولیت رسانه ملی برای تأمین نیازهای مخاطب در این مقطع زمانی افزایش می‌یابد. به همین دلیل هم برنامه‌ها و مجموعه‌های مناسبتی آن دوران به یکی از خاطرات خوب مردم از تلویزیون تبدیل شده است. دلیل اصلی به وجود آمدن چنین وضعیتی، ارتباط نسبی آن برنامه‌ها با حال و هوای ماه رمضان یا عید نوروز بود. بخشی از برنامه‌هایی که در رمضان دهه ۸۰ می‌دیدیم، به مفاهیم ماورایی می‌پرداختند و موضوعات اخلاقی و معنوی را یادآوری می‌کردند که با فضای ماه رمضان کاملا مناسبت داشت؛ هر چند که نقدهایی هم به این‌گونه آثار وارد بود و بعضا با اشکالات جدی هم همراه بودند. اما سوژه و داستان آن سریال‌ها بسیار جذاب و نزدیک به مسائل روزمره مردم بود. سریال‌هایی مثل کمکم کن، او یک فرشته بود، اغماء، ملکوت و … ازجمله این آثار بودند. همچنین سریال‌های درام و کمدی هم رویکردی نزدیک به مضامین این‌چنینی داشتند. سریال‌هایی مثل «صاحبدلان»، «میوه ممنوعه»، «خانه به دوش»، «متهم گریخت» و غیره نیز محتوایی متمایل به آموزه‌های اجتماعی دینی داشتند، هر چند که آثار طنز، به‌طور مستقیم به این موضوعات نمی‌پرداختند، اما به هر حال، شب‌های ماه رمضان چون بهجت‌آمیز و پرنشاط است، این‌گونه کارها هم با ذائقه مخاطب در این ایام مماس بودند.

جذابیت برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیونی مناسبتی در دهه ۸۰ به تازگی، نوآوری و خلاقیت این برنامه‌ها برمی‌گردد. تمام سریال‌هایی که نام بردیم، به معنای واقعی کلمه نو و جدید بودند و نمونه مشابه آن‌ها قبلا پخش نشده بود. هم سریال‌های ماورایی مثل «اغماء» و «او یک فرشته بود» و هم کمدی‌هایی چون «گمگشته»، «متهم گریخت» و «خانه به دوش» بکر بودند و مخاطب موقع تماشای آن‌ها با دنیای دراماتیک جدید و حیرت‌انگیزی همراه می‌شد. حتی درباره برنامه‌های غیرنمایشی و گفت‌وگومحور هم این نوآوری و تازگی دیده می‌شد. مثلا برنامه «ماه عسل» که نمونه‌اش را در تلویزیون کمتر می‌دیدیم و طرح موضوعات و قالب جدید این برنامه، توجهات را به خودش جلب می‌کرد. همچنان که در سال‌های اخیر، برنامه «زندگی پس از زندگی» حائز این ویژگی و خاصیت است و به همین دلیل هم موج‌آفرین و پرمخاطب شده است.

ضعف مدیریتی در ارائه سبک و ایده

اینکه الان چرا وجود ندارد و مشکل دقیقا از کجاست، طبیعتا اشکال عمده به مدیریت‌ها بر می‌گردد. یک دهه است که مدیران بخش‌هایی از صداوسیما کمتر در پی نوآوری و خلاقیت و بیشتر دنبال تکرار و کپی هستند. به همین دلیل هم سریال‌های مناسبتی در دهه ۹۰ اغلب سری‌دوزی آثار موفق قبلی بودند و خیلی به ندرت دیدیم سریالی با ایده و مضمون جدیدی تولید شود. مثلا سریال «پایتخت» که ابتدا به‌عنوان یک مجموعه نوروزی با موفقیت و استقبال خوبی مواجه شد را به فصل‌های متمادی رساندند و آن‌قدر تکرار شد که هر فصل، ضعیف‌تر از قبل شد. یا در این سال‌ها، فصل‌های جدید «نون خ» ویترین نوروزی سیما را پر می‌کند. هر چند که «نون خ» هم جذاب است و هم محتوا دارد و هم مخاطب، اما الان دیگر تکرار مکررات است و تازگی ندارد. «باد و آتش» که سریال مناسبتی شبکه سه در نوروز و رمضان امسال است کار فاخر و قدرتمندی است اما ایده جدید و فضای بکری ندارد؛ باز هم خان، خان‌بازی، قاجاریه و محمود پاک‌نیتی که برای بار هزارم در نقش ارباب ظاهر شده است! علاوه بر این‌ها، سریال‌های این سال‌ها، برخلاف خیلی از آثار دهه ۸۰ حال و هوای معنوی و اجتماعی ماه رمضان را یادآوری نمی‌کنند و سریال‌های نوروزی نیز ارتباطی با فضای عید و بهار ندارند. ضعف مدیران در یافتن ایده‌ها و ایجاد جریان‌های تازه، در ۱۰ سال گذشته آسیب زیادی به عرصه سریال‌سازی سیما وارد کرد و این را در آثار رمضان و نوروزی هم به عینه دیدیم. به‌طور مثال، یکی از مدیران سابق گروه‌های تولید فیلم و سریال در یکی از شبکه‌ها، آنقدر دستش از ایده خالی بود که از یک کارگردان که اتفاقا از نظر فکری با این مدیر فاصله دارد دعوت کرد تا سری سوم یک مجموعه طنز را هم بسازد! حتی برنامه‌های گفت‌وگومحور طی سال‌های اخیر نیز اغلب به سمت کپی نمونه‌های موفق قبلی رفتند. یعنی در این سال‌ها بسیاری از این‌گونه برنامه‌ها تکرار «ماه عسل» بودند. موفق‌ترین برنامه مناسبتی گفت‌وگومحور سیما در ماه رمضان «زندگی پس از زندگی» است. دلیل توفیق این برنامه هم به مماس بودن آن با حال و هوای ماه رمضان برمی‌گردد و هم به تازگی و بکر بودن آن. خلاصه کلام این که برنامه‌های ماه رمضان اگر بخواهند به موفقیت برسند باید هم خلاقانه و بکر باشند و هم متناسب ماه رمضان وگرنه فقط آنتن پرکن هستند.

فقدان اندیشه و بینش در تولید محتوا

همچنین ما در ساختار برنامه‌سازی سیما دچار یک خلاء بزرگ بوده‌ایم. وقتی عملکرد مراکز موفق تولید سریال در غرب و شرق را بررسی می‌کنیم می‌بینیم این مراکز زیر نظر اندیشکده‌ها و کانون‌های تولید فکر و ایده کار می‌کنند. اتاق‌های فکری شامل متخصصان تاریخ، فلسفه، جامعه‌شناسی، علوم دینی و ماورایی و غیره که به فیلم‌نامه‌نویس‌ها ایده می‌دهند و تمام مراحل تولید سریال‌ها را تحت‌نظر و کنترل دارند. اغلب سریال‌های موفق در شرق و غرب، ریشه در همین اتاق فکرها دارند. صداوسیما هم برای موفقیت و احیای عرصه سریال‌سازی‌اش باید این‌گونه محافل را جدی بگیرد و کار ایده‌پردازی و نظارت را به نخبگان فکری و اندیشه‌ای بسپارد.

افول تولیدکنندگان مطرح

از مدیران و ساختارهای مدیریتی که بگذریم باید به خود تولیدکنندگان و فیلم‌سازان هم اشاره کرد. یک دلیل موفقیت سریال‌های ماه رمضان و نوروز در دهه ۸۰ این بود که کارگردان‌هایی که این سریال‌ها را می‌ساختند، آن دوران در اوج شکوفایی به سر می‌بردند؛ فیلم‌ساز‌هایی مثل رضا عطاران، سیروس مقدم، حسن فتحی، علیرضا افخمی، محمدحسین لطیفی و غیره در آن مقطع در پختگی و آمادگی کامل بودند. هر چند که برخی از این فیلم‌ساز‌ها مدتی است که با صداوسیما همکاری نمی‌کنند، اما مشکل اصلی این است که خود آن‌ها نیز از دوران اوج فاصله گرفته‌اند. من بعید می‌دانم که رضا عطاران امروز دیگر بتواند سریال‌هایی مثل «خانه به دوش» و «متهم گریخت» را بسازد. 

 محمدحسین لطیفی در دهه ۸۰ «صاحبدلان» را برای ماه رمضان ساخت و در دهه ۹۰ «سر دلبران» را، اما این دو سریال قابل مقایسه نیستند! علیرضا افخمی که اخیرا «احضار» را ساخته با آن افخمی که «او یک فرشته بود» را ساخته بود فرسنگ‌ها فاصله دارد. حسن فتحی الان اگر از نظر فنی هم قوی باشد، اما قطعا نخواهد توانست حس و حال «شب دهم» و «میوه ممنوعه» را دربیاورد. چون اغلب این فیلم‌ساز‌ها دچار تنبلی و مادی‌گرایی شده‌اند و انگیزه و حال و هوای دهه ۸۰ را ندارند. متاسفانه صداوسیما نیز در یک دهه اخیر غیر از برخی استثنا‌ها نتوانسته سریال‌ساز توانمند و وفادار به خودش را تربیت کند. نیرو‌های جوان هم بعد از ساخت چند سریال، به شبکه نمایش خانگی و سینما کوچ می‌کنند.

البته مدتی است که خبر‌های خوبی از سیما به گوش می‌رسد و حرکت‌هایی برای تقویت سریال‌ها درحال انجام است؛ آن‌طور که معاون سیما گفته بود، شورا‌های تصویب و نظارت بر ساخت سریال‌ها درحال تقویت هستند، ساخت سریال‌های فاخر و تاریخی سرعت گرفته است. اما برای احیای آثار مناسبتی به‌ویژه در ماه مبارک رمضان، عید نوروز، محرم و دهه فجر که مناسبت‌های مهم، ملی و مذهبی ما هستند باید وسواس و فکر بیشتری صورت بگیرد.

اشتباه راهبردی در حکمرانی رسانه‌ای

دست‌اندرکاران سیمای جمهوری اسلامی به تدریج، در گذر از تجربه‌های دو دهه نخست انقلاب اسلامی، به این باور رسیدند که مناسبت‌های سنتی و دینی را در برنامه‌ریزی تولید آثار جذاب و مطلوب، بیشتر از گذشته لحاظ کنند و در این مسیر، افزایش شبکه‌ها و نیاز به تنوع تولیدات، آنان را به تلاش بیشتر واداشت. افزایش شبکه‌ها در عین داشتن مزیت ایجاد تنوع و امکان تولیدات گسترده‌تر، این عیب را هم داشت که با ورود طیف گسترده‌ای از افراد، سلیقه، دیدگاه و بنیان‌های فرهنگی، بومی و دینی متعدد با نگاه چندگانه و تنوع مدل فکری در این عرصه برای برنامه‌سازی و اعمال‌نظر مواجه شویم.

همین سخت‌گیری‌ها، موجب شد که نیاز به تولید بیشتر و تغذیه شبکه‌های رو به گسترش، در مواردی منجر به حذف افراد آشنا و میدان دادن به افرادی با تجربه‌های نه چندان بالا شود تا بتوانیم فاصله میان افراد حرفه‌ای قدیمی و پرکار با افراد جدید و کم‌تجربه را از بین ببریم. این رویه، سیما و دست‌اندرکاران آن را از اقتدار مدیریتی مرسوم، به مدیریتی سوق داد که امکان اعمال دیدگاه‌های افراد بیرون از سازمان بر چگونگی تولید و نمایش آثار بر آنان، ایجاد شد. ماندگاری این رویه اعمال دیدگاه‌های بیرونی که متأثر از همان تعدد افراد درگیر در نظام تصمیم‌سازی و سیاست‌گذاری و همچنین تولید برنامه بود، ما را به این‌جا رساند که در عین انتظار دیدن برنامه‌های متنوع‌تر و همراهی نسل‌های قدیمی برنامه‌ساز در سیما با نسل‌های جدیدتر، به محدودیت‌هایی برسیم که در قیاس با گذشته، موجب دوری افراد پیش‌کسوت شد و تولیدات سیمای ما را، کم‌رمق‌تر از گذشته، متصور ساخت. به‌صورت مرسوم در ایام عید، در سیما، به دلیل مسافرت‌های نوروزی یا افزایش دیدوبازدیدها، هم به برنامه‌های داستانی و مجموعه‌ای شاد توجه داشتیم و هم به آثار سینمایی متنوع. در خیلی از ساعات روز، امکان دیدن تصاویر جذاب بود و حتی می‌توانستیم فیلم‌های سینمایی روز دنیا را ببینیم. این رویه در گذر زمان از چند جهت، تهدید شد. یکی اینکه توسعه ابزارهای دسترسی مجاز و غیرمجاز به آثار تصویری خارجی و همچنین تولیدات بیرونی موازی با تولیدات تلویزیونی موجب شد تازگی محصولات کمتر احساس شود، دیگر آنکه سلیقه‌های مدیریتی جدید و کم‌تجربه و نیز شتاب در همراهی با تجربه‌های تصویری جهانی و کوشش برای مشابه‌سازی ایرانی اما بدون تأمل و حتی گرفتاری در انبوه‌سازی پرشتاب و مانند آن، همه و همه، کیفیت را در برابر کمیت، وادار به عقب‌نشینی کرد.

در ماه رمضان نیز، بعد از سال‌های یکسانی به دلیل رعایت معنویت موجود در این ماه، برنامه‌های تلویزیونی با نوعی آرامش همراه بود. این رویه به تدریج به این مسیر سوق یافت که کوشش شود آثار تصویری داستانی و دیگر برنامه‌های جذاب برای بیننده در این ماه، با تحولی رودررو شود. همین باعث شد که برنامه‌هایی چون «ماه عسل» و مانند آن، بینندگان را در اطراف ساعات افطار، پای تلویزیون بنشاند و آنچه در این برنامه‌ها دیده می‌شد، تا ساعات و روزهای بعد، موجب بحث و دیالوگ میان مردم می‌شد و البته چاشنی معنویت‌گرایی این برنامه در جان بیننده ته‌نشین می‌گشت. در کنار این رویه، ما شاهد تولیدات ویژه و گاه ماورایی و البته همگی آمیخته با چاشنی عبرت‌آموزی و درگیر شدن نفس اماره با نفس لوامه برای رسیدن به نفس مطمئنه بودیم و کار به جایی رسید که برای بعضی آثار ماورایی که برای بیننده جدید می‌نمود، بحث و گفت‌وگوهایی در سیما شکل گیرد. ما در این دوران، هم مبارکی و شیرینی ضیافت الهی را با مجموعه‌های شاد لمس می‌کردیم و هم عبرت‌آموزی و تأمل نفسانی را با مجموعه‌های دینی و گاه ماورایی. 
پس از مدتی با کم‌رمق کردن بار محتوایی و تصویری مجموعه‌های ماه رمضان  مواجه شدیم و همین امر کم‌کم بیننده را در ماه رمضان نسبت به نشستن پای تلویزیون، بی‌حوصله کرد و به برنامه‌های جمعی در مراکز شهری نظیر پارک‌ها یا برج میلاد یا جنگ‌های شبانه و بازارچه‌های رمضانی یا برنامه‌هایی چون افطار تا سحر با سینما و مانند آن، کشاند.

وضعیت کنونی تلویزیون  در بهترین شرایط زمانی

اکنون در ترکیبی از عید و ماه رمضان قرار داریم. این دو ترکیب مناسبتی به‌شدت محدود شده و وادار شده به تولید بسیار، به هم رسیده‌اند. تصور آن است که هر کدام با ویژگی‌های خود، مکمل یکدیگر باشند و بیننده را با اینکه درصد قابل‌توجهی از آنان در حرکت و سفر هستند، با سیما عجین سازد، که این عجین‌سازی نیز باید به لحاظ همه تجربه‌های پیشین و حتی توجه به تحولات روزگار و تکثر ابزارهای ارتباطی و دسترسی به آن‌ها باشد.

آیا آنچه در این روزها در برابرش قرار داریم، واجد حداکثر این ویژگی‌ها در تعامل با هم است؟ آیا ما در عین استفاده از بهار طبیعت، با بهار قرآن عجین هستیم؟ یعنی هم نو شدن طبیعت را احساس می‌کنیم و دیدوبازدید و شادمانی و هم بهار قرآن را؟ هم مبارکی عید را می‌بینیم و هم رمضان‌المبارک را؟

بعد از گذر از ساعات سال تحویل که همه شبکه‌ها کوشیدند برنامه‌هایی ویژه و البته یکسان حتی از چند روز پیش از آغاز سال جدید به پخش برسانند، ما به‌تدریج با نوعی کم‌تنوعی داستانی روبه‌رو شدیم. در اطلاعات توزیع شده، ما از وجود چندین مجموعه، تعداد قابل‌توجهی آثار سینمایی و برنامه‌های متنوع دیگر، باخبر شده‌ایم. اما اگر به برنامه‌های پیش از افطار توجه کنیم، به جز آنچه از شبکه چهار و ماجرای بیان تجربیات برزخی افراد پخش می‌شود و برنامه «محفل» شبکه سه، از سایر شبکه‌ها چیز خاصی حس نمی‌کنیم. برنامه شبکه سه نیز در عین قرآنی بودن، با ابعادی از برنامه‌سازی درگیر شده که بعضا باعث انتقاداتی شده است. در بحث‌های سریال‌های داستانی هم، ما دو نام را بیشتر درک نکردیم؛ «آتش و باد» و «نون خ ۴». از مجموعه‌های سایر شبکه‌ها، چیزی میان بینندگان حس می‌شود.

 «آتش و باد» به نظر می‌رسید برای این انتخاب شده که با جدیت روایتی‌اش، بتواند جدیت ماه رمضانی را رعایت کند و «نون خ ۴» برای اینکه شادی عیدانه را با کمی از مبارکی ماه رمضان، لحاظ کرده باشیم. البته تماشاگر تلویزیون که سال‌هاست ترکیب مناسبتی‌ها را شناخته، طبیعی است که از قرار گرفتن «آتش و باد» در این ایام، در حیرت بماند و اگر اندک مسابقات فوتبال نتواند مانع شود، بیشتر گرایش دارد با دیالوگ‌های «نون خ ۴» همراهی داشته باشد. اگر نبود بازپخش «متهم گریخت»، «چار دیواری»، «پژمان» و «زیرخاکی ۳» از شبکه‌های پخش مکمل سیما نظیر آی‌فیلم یا تماشا، تنوع از این هم کمتر می‌شد. حتی تلاش برای تنوع دادن به مسابقات تلویزیونی با دگرگونی در برنامه «خودمانی» یا نمونه جدید «قوی‌تری مردان ایران» با عنوان «قهرمان»، نتوانسته خیلی راهگشا باشد. «خودمونی» که با هم‌زمانی با «نون خ ۴» می‌توان حدس زد استقبال همیشگی را نداشته است. فیلم‌های سینمایی هم با وجود تیزرهای بسیار، خیلی احساس نشده که چگونه پخش می‌شود. مثلا ساعت ۳۰ دقیقه بامداد، زمان مناسب پخش فیلم سینمایی برای مردم و آن هم در ماه رمضان است؟ از برنامه‌های سحر هم که سهم خود را دارند، بگذریم.

در مجموع آنچه در ترکیب بهار طبیعت با بهار قرآن، در سیما دیدیم نتوانسته هیچ‌کدام از این ابعاد را به‌صورت کامل لحاظ کند. حتی می‌توان گفت، هر دو بعد را دچار خدشه کرده است. این‌ها را می‌توان ناشی از کاستی سیاست‌گذاری یکسان و هدفمند و عدم توسل به افراد متبحر در برنامه‌سازی سالم و مناسب دانست که فقدان حکمرانی تخصصی و مناسب رسانه‌ای را بیش‌تر از پیش مبرهن می‌سازد.

@tajrishonline

ما را دنبال کنید