نبرد بر سر دختر رییس

«سنت ایروین و زستراتزی» دو داستان بلند در یک کتاب به قلم پرسی شلی نویسنده انگلیسی، داستان مردی به نام وولفشتاین است که از بدِ حادثه در کوه‌های آلپ و در میان طوفان به گروهی راهزن برخورد می‌کند.

 پرسی بیش شلی (Percy Bysshe Shelley) شاعر، نویسنده و منتقد بریتانیایی است. او در سال ۱۷۹۲ در شهر هورشم در خانواده‌ای نجیب‌زاده و نامدار زاده شد. آموزشش را پدرش و سپس کشیشی به نام ادواردز به عهده گرفتند. همچنین از سوی مادر با شعر انگلیسی آشنا شد. جو سیاسی خانواده‌اش در آینده و بر چامه‌هایش اثر نهاد. در ده سالگی او را به دبستان فرستادند. در ۱۸۰۴ روانهٔ مدرسهٔ ایتون که چند عمویش در آنجا آموزگار بودند، شد. در طول شش سال آموزش در این مدرسه دانش آموزی کامیاب بود ولی با همکلاسی هایش مشکل داشت.

او که دیدگاه‌هایش در مورد اخلاق تاثیر شگرفی بر کارل مارکس داشته و نوشته‌هایش درباره مبارزات به دور از خشونت بر جریان فکری افرادی نظیر لئون تولستوی و مهاتما گاندی اثرگذار بوده است، در ۸ ژوئیه ۱۸۲۲، در حالی که کمتر از یک ماه بعد پا به سن ۳۰ سالگی می‌گذاشت، هنگامی که سوار بر قایقی بادبانی به خانه بازمی‌گشت، گرفتار طوفانی شدید شد. قایق غرق و جنازه‌اش را، که ۱۰ روز بعد به ساحل رسید از روی لباس‌هایش آن را شناختند.

عمده آثار عمر کوتاه ۲۹ ساله‌اش را شعرهای غنایی و مقالات سیاسی و اجتماعی تشکیل می‌دهند. کیفیت اشعارش باعث شده او را بیشتر شاعر بدانند تا نویسنده یا منتقد مسائل سیاسی و اجتماعی؛ شعرهایش به زبان‌های مختلف از جمله فارسی ترجمه شده است.

«سنت ایروین و زستراتزی» دو داستان بلند به قلم پرسی شلی هستند. هر دو داستان سال ۱۸۱۰ نوشته شدند و به‌ترتیب با یک سال فاصله نشر یافتند. تنها نکته‌ای که پیش از خواندن این دو داستان باید مدنظر قرار داد این است که فصل هفتم «زستراتزی» و فصل‌های ۵ و ۶ «سنت ایروین» موجود نیست؛ البته نه این که ناقص یا بنا بر ملاحظاتی حذف شده باشند، بلکه طبق نظر نویسنده این‌گونه بوده است و فصل‌ها بدون این شماره ترتیب‌بندی شده‌اند.

داستان سنت ایروین داستان مردی به نام وولفشتاین است که از بدِ حادثه در کوه‌های آلپ و در میان طوفان به گروهی راهزن برخورد می‌کند. سردستۀ راهزنان از او خوشش می‌آید و از او می‌خواهد تا با آن‌ها همراه شود. وولفشتاین، که مسیر دیگری در زندگی پیش روی خود نمی‌بیند، به راهزنان می‌پیوندد و با آن‌ها دست به غارت می‌زند. تا این‌که شبی بابت جرم‌هایی که مرتکب شده خود را ندامت می‌کند. در همین شب راهزنان کُنتی را می‌کشند و دختر زیباروی او را به اسیری می‌گیرند. وولفشتاین و رئیس راهزنان هر دو عاشق دختر کنت می‌شوند. وولفشتاین تنها راه به دست آوردن دختر را مرگ رئیس می‌بیند.

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم:

در قرن هجدهم، وقتی داستان با وحشت و وهم، با راز و ابهام، مرگ و نفرین، موجودات غیرطبیعی و قوانین فراواقعی در آمیخت، گونه‌ای ادبی متولد شد با عنوان گوتیک. ادبیات گوتیک پر است از پدیده غیرعادی از تصویر و خیال گاه؛ موجودات عجیب و غریب درش دلبری می‌کنند و دل می‌بازند، گاه آدم‌های عادی پا از دنیای معقول و معمولی‌شان فراتر می‌گذارند. بنابراین در آثار گوتیک در عین حال که تاکید بر احساسات است، وجه لذت‌بخش‌ ترس نیز چاشنی روایت می‌شود.

چنین است داستان‌ها و رمان‌های این‌گونه ادبی، از «قلعه اوترانتو» و «دراکولا» و «فرانکنشتاین» گرفته تا «سرود کریسمس» و «شبح اپرا»، بارها و بارها تلخیص شده‌اند، روایت‌ها و قرائت‌های متعدد دارند، به زبان‌های بسیار ترجمه شده‌اند و اقتباس‌های سینمایی موفقی از آن‌ها ارائه شده است...

کتاب «سنت ایروین و زستراتزی» با ترجمه مهرداد وثوقی در شمارگان ۱۱۰۰ نسخه در انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.

@tajrishonline

ما را دنبال کنید