#یادداشت_اختصاصی تجریش آنلاین
حسین یاغچی
حتی دلار پنجاه هزارتومانی هم نمیتواند یخ موضوع قیمتگذاری بنزین را بشکند. بهنظر میرسد بعد از وقایع خیابانی پاییز امسال در ایران، حتی پرداختن به این موضوع هم جنجالبرانگیز است. چنانکه یکبار در آبان امسال، رییس سازمان برنامه و بودجه در مجلس بهصورت سربسته دلیل کسر بودجهی دویستهزار میلیاردتومانی را به افزایشنیافتن قیمت حاملهای انرژی ربط داد و گفت نمیتوانیم این مقدار از کسری بودجه را از آسمان بیاوریم. و همان روز بعد، این گفتهها را تکذیب کرد. گویی که تازه حساسیت اشاره به این موضوع را دریافته باشد.
واقعا هم با یک موضوع چالشبرانگیز روبهرو هستیم. کافیست اشارهای به این هدررفت، شگفتانگیز منابع بیننسلی در قالب بنزین هزاروپانصد تا سههزارتومانی داشته باشی، تا اکثریت جامعه مقابلت دربیایند. و کاری کنند که حساب کار دستت بیاید. تا حد زیادی هم حق دارند. از یکسو سیاستهای پنجششدههای در مورد قیمتگذاری بنزین در دولتهای مختلف بهگونهای بوده که نوعی تمدن بنزینی شکل گرفته و معاش مردم را بهشکل عمیقی درگیر خود کرده است، چندانکه کوچکترین تغییری در این روند، حیات اقتصادی بسیاری از مردم و نیز کسبوکارها را بهشکل شگفتانگیزی تحتتاثیر خود قرار میدهد.
از سوی دیگر، افزایش قیمت بنزین بدون طراحی سازوکارهای دقیق جبرانی برای مردم و سرریزکردن بیواسطهی این افزایش به جیب دولت، به نابهرهوری و ناکارآمدی فرآیندهای اقتصادی دولت دامن خواهد زد و چند صباحی دیگر، باز همین آش خواهد بود و همین کاسه.
با این همه، چنین موارد و مسائلی باعث نمیشوند حجم بحران را در سایهی این قیمتگذاری بنزین نادیده بگیریم. از ترافیکهای کور و روانفرسا در شهرها بگیرید که به آلودگی هوا و تهدیدات زیستمحیطی و پزشکی دامن میزند، تا تنظیم حملونقل ماشینی کشورهای همسایه با تکیه بر بنزین فوق ارزان ایران. نتیجه، قاچاق این بنزین مفت به کشورهای همجوار و صادرات سود و رفاه به مردمان کشورهای دیگر بهجای مردمان کشور خودمان است که فرمود، «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است».
در میانهی همهی این بحثها انگار راهی را که جلوی چشم همه است، نادیده میگیریم. راهی که در دو دههی گذشته با عنوان «هدفمندی یارانهها» شناخته شده و خلاصهی آن عبارت است از پرداخت مستقیم یارانهها به حساب مردم و سپس خرید کالاهای یارانهای به قیمت واقعی و رقابتی از سوی مردم. ترجمهشدهاش در بحث بنزین این است که پول شگفتانگیزی که دولت بابت یارانهی بنزین پرداخت میکند، مستقیم به حساب سرپرستان خانوار واریز شود و از آن پس، قیمت بهشکل واقعی و تعادلی نسبت به بازارهای همسایه ارائه شود.
معمولا تا چنین پیشنهادی ارائه میشود، حرف و حدیثهایی هم تحت عنوان انتقاد از این طرح بهدنبالش میآید. قصدی برانگیزهخوانی نیست. ولی بهنظر میرسد سرچشمهی بخش مهمی از این انتقادات از جانب کسانیست که میتوان آنها را ذینفعان وضعیت موجود قیمت بنزین دانست. نیازی هم به پناهبردن به نظریهی توطئه نیست. کافیست بدانیم که اختلاف قیمت بنزین داخلی با بنزین مشابه در کشورهای همسایه بیش از دهبرابر است، تا متوجه شویم چه بازار سودآوری از قاچاق بنزین شکل گرفته و منتفعان خاص خودش را پدید آورده است. منتفعانی که برای حفظ وضعیت موجود از هیچ واکنشی رویگردان نیستند و آمادهاند بهمحض تغییر شرایط، به هر طریق ممکن به زیر میز بازی بزنند.
اما بهجای این گمانهها بگذارید به انتقادهای شفافی بپردازیم که در زمینهی پرداخت مستقیم یارانهی بنزین به حساب مردم وجود دارد. من به دو انتقاد کلی در این زمینه پرداختهام.
یکی اینکه معمولا در مورد پرداخت مستقیم یارانهها به مردم به تورمزابودن این اقدام اشاره میشود. در حالی که در علم اقتصاد و نیز تجربهی سایر کشورهای دنیا، افزایش قیمت انرژی بهعنوان یک عامل ضد تورم و ریاضتی شناخته میشود. دلیلش هم مشخص است. وقتی مردم بهجای مثلا دو واحد، پنج واحد بابت خرید بنزین هزینه کنند، از خریدهای دیگرشان کم میکنند و این باعث رکود در بازار سایر کالاها و خدمات بهغیر از بنزین میشود و در نهایت، نرخ تورم کل، کاهشی خواهد شد. البته این در شرایطیست که دولت اقدام به خلق پول نکند و پایهی پولی را بالا نبرد. که اتفاقا اقدامی نظیر افزایش قیمت بنزین و رساندنش به نرخ تعادلی بازار (رهاکردن قیمتگذاری) و پرداخت مستقیم پول آن به مردم برای این است که دولت تا حد زیادی از خلق پول دست بردارد. چون در شرایط کسری وحشتناک پرداخت غیرمستقیم یارانهی بنزین، دولت هرچه بیشتر به خلق پول میپردازد و دلار
پنجاههزارتومانی یکی از عوارض آن است.
انتقاد دیگر در مورد نحوهی اجرای آن است. میگویند دولت از اجرای درست چنین طرحی ناتوان است و اگر اجرا شود، چنان ناهماهنگیای پیش میآید که همه آرزو میکنند شرایط به همان قبل برگردد. چه، در آن شرایط حداقل مردم بنزین ارزان داشتند.
ولی بهنظرم این طرح از آن طرحهاییست که نمیشود به آن آب بست و آن را بد اجرا کرد. کافیست گفته شود مبلغ یارانهی بنزین بهطور مساوی به حساب تمام سرپرستان خانوار واریز میشود. این مساویبودن خیلیمهم است. چون امکان تقلب را میگیرد. اگر گفته شود به فلاندهک اینقدر میدهیم و به فلاندهک دیگر، مقداری دیگر، آنوقت راه برای ایجاد هر نوع رانت باز شده است. ولی وقتی گفته شود بهطور مساوی به تمام سرپرستان خانوار پرداخت صورت میگیرد با یک اطلاع گوگلی از قیمت روز بنزین در منطقه و ضرب و تقسیم آن مشخص میشود پرداختی هر ماه به مردم چقدر است. و در مورد این پرداختی هم بههیچوجه نمیشود شوخی داشت. چون سروکار با تودهی مردم است و آنها خیلی دقیق خواهند دانست، چقدر باید واریز شود و چقدرش کم است. میدانم که خیلیها تا این بحث پیش میآید، تجربهی دولت «احمدینژاد» را مثال میزنند. آن دولت در اجرای این طرح، یک اشتباه بزرگ داشت و آن اینکه قیمت پرداختی به مردم را حدود سیدرصد بیشتر در نظر گرفت تا بهگمانش محبوبیت بیشتری کسب کند و همین زمینهساز بحران ارزی سال 1391 شد. وقتی از اجرای درست و شفاف حرف میزنیم، درواقع داریم به اصلیترین موضوع در اجرای درست این طرح اشاره میکنیم و در این مورد نباید ذرهای سهلانگاری کرد. مضاف بر اینکه از فحوای این یادداشت مشخص است که بههیچ وجه نباید یک قیمت ثابت و مشخص را به حساب سرپرستان خانوار واریز کرد. این قیمت باید با بالاوپایینشدن قیمت انرژی در دنیا فرق کند و اگر جز این باشد، چاهی کندهایم عمیقتر از چاه قبلی.
دیگر اینکه، دولت هم از اجرای این طرح سود میکند. سود، جاریشدن پول بنزین قاچاق به جیب دولت است. همان بنزینی که به کشورهای همسایه قاچاق میشود و به رفاه مردمان آنجا اختصاص مییابد و مقدارش هم اصلا کم نیست و همینقدر بگوییم که برای تنظیم و ثبات بازار ارز کشور کفایت میکند.
بماند که وقتی قیمت بنزین واقعی شود، بسیاری از مصارف غیرضروری کم خواهد شد. مثلا دیگر در ظهرها در تهران شاهد صف اتومبیلهای والدین نخواهیم بود که با خودروی شخصی دنبال فرزندشان آمدهاند که آنها را به خانه ببرند (با یک حساب سرانگشتی متوجه شدم اگر اینان با اتوبوس و مترو دنبال فرزندانشان بیایند، هزینهی بیشتری نسبت به استفاده از خودروی شخصی برای این کار خواهند پرداخت).
مخلص کلام؛ ماجرا دارد به یک فاجعه ختم میشود (اگر تا حالا ختم نشده باشد) و آنهایی که میدانند چه فاجعهی رو به تصاعدی شکل گرفته است، جرات ندارند لام تا کام حرف بزنند. بهگمانم اجرای این طرح در مورد بنزین، گره بزرگی از مشکلات ایران را باز خواهد کرد که صرفا در حیطهی اقتصاد قابل ارزیابی نخواهد بود و تاثیرات مثبت و ثباتآوری در حوزههای سیاسی و
اجتماعی در پی خواهد داشت. میپذیرم که اجرای چنین طرحی نیاز به ثبات اقتصادی و سیاسی قابل توجهی دارد، اما وقتی شرایطش فراهم نیست، نمیتوان منفعل و صرفا شاهد وقوع فاجعه بود. تصمیمات سخت را در شرایط سخت هم میتوان اجرا کرد.