استادان ارشد اقتصاد و مسئولیت اقتصاددانان جوان

اقتصاد در ذات خود چیزی بیش از یک علم است؛ یقینی کوچک نیست؛ برهان قاطعی دارد

 

استادان ارشد اقتصاد و مسئولیت اقتصاددانان جوان

 

خانم‌ها و آقایان، استادان محترم ارشد کشور، اعضای گرامی انجمن اقتصاد، و میهمانان عزیز!

امروز، نه تنها برای برگزاری جشن پایانِ مرحله‌ای از خدمت استادان ارشد اقتصاد دانشگاه‌ها، بلکه برای تأمل در مسئولیت عمیقی گردهم‌آمده‌ایم که بر دوش اقتصاددانان در این زمانه‌ی پرچالش‌ اقتصادی است؛ زمانه‌ی زخم‌های بر تن اقتصاد، برجامانده‌ از طوفان‌ تحولات پنچ دهه‌ی اخیر کشور.

استادان ارشد ما در قلمرو وسیع اندیشه‌ی اقتصادی، ایده‌هایی پرداخته‌اند که برخی از آنها آزمون زمان را با موفقیت گذرانده‌اند. میراث آنها نه تنها در تئوری‌هایی بوده که ساخته‌اند، بلکه در تأثیرات عمیقی است که بر ذهن دانشجویان و نسلی که پرورش داده‌اند، گذاشته‌اند تا جرأت یابند اقتصاد در حال گذار ضعیف ایران را  از پیچیدگی‌های مسیر صعب‌العبور آن عبور دهند. آنان تلاش کردند از اقتصاد دیمی ایران اقتصادِ فارآب بسازند. اگر هم نتوانستند اقتصاد را به سریر ساحل دریا رهنمون شوند، تلاش کردند راه به برکه‌ها و جوباره‌های آرام بجویند.

اقتصاد در ذات خود چیزی بیش از یک علم است؛ یقینی کوچک نیست؛ برهان قاطعی دارد. اقتصاد پیمایش هنرمندانه‌ی دره‌ی عمیق بین منابع و آرزوهای انسانی است. استادان کارآزموده‌ی ارشد ما در هنر این پیمایش مجرّب بوده‌اند و عده‌ای از آنان نغمه‌های فکری خود را به نفع نظریه و عملِ رهبری این حرکت به‌درستی ساز کرده‌اند. در کشوری که با چالش‌های اقتصادی بزرگ روبروست، نقش اقتصاددانان شبیه کیمیاگران است. وظیفه دارند بار سربی ناامیدی اقتصادی را به طلای رشد پایدار تبدیل کنند. این مسئولیت هم عمل‌گرایانه و هم آرمان‌‌خواهانه است - تعادلی ظریف که پاره‌ای استادان ارشد ما در طول دوران کاری درخشان خود، نمونه‌های آن را به نمایش گذاشته‌اند.

هر یک از استادان ارشد حاضر در جلسه بخشی از مفاهیم، نظریّه‌ها‌ و مدل‌های اقتصادی را به ما آموخته‌اند که اکثریت اقتصاددانان جهان آنها را پذیرفته‌اند و از این رو اقتصاد جریان اصلی نامیده می‌شود. همان مطالبی که کم‌وبیش در دانشگاه‌های اصلی و عمده‌ی سراسر جهان تدریس می‌شود، و به کتاب‌های درسی در همه جا راه یافته است. قلم این اقتصاددان ارجمند ابزاری قدرتمند بوده است.  روایت‌هایی را نوشته‌اندکه سیاست‌ها را شکل ‌دهند، و خطوط احیای اقتصادی ملت را بسازند. قلم توانای آنان روایت‌های ناامیدی را بازنویسی کرده‌اند تا داستان‌های تجدیدحیات بیافرینند؛ و خوش‌بینی را در رگ‌وپی این ملتِ تشنه‌ی سعادت تزریق کنند. در زمانه‌ی رکود و ناامیدی، این اقتصاددانان فقط اعداد را تحلیل نکرده‌اند، بلکه کوشیده‌اند بر ظرفیت‌های باززاد این اقتصاد هم بدمند. برخی اساتید ارشد ما این قلم را با ظرافت و دقت به کار گرفته‌اند؛ نه تنها تعالیم اقتصادی، بلکه روایت‌هایی را برای ما باقی گذاشته­اند که در مواجهه با ناملایمات هم بر وجود «روش‌های برون‌رفت» و هم بر «امکانات تغییر» تأکید می‌کنند.

دیدگاه‌های این اقتصاددانان ارشد در مورد موضوعات خاص متفاوت بوده است، اما معمولاً بر نقش بازارهای آزادِ رقابتی در تخصیص منابع و تعیین قیمت‌ها، تصمیم‌گیری منطقی افراد و شرکت‌ها، کارایی، ثبات اقتصادی، مبارزه با فساد و اهمیت رشد اقتصادی تأکید کرده‌اند. این اقتصاددانان ارشد به مکاتب فکری مختلف تمایل داشته‌اند؛ اقتصاد جریان اصلی همیشه دارای چندین مکتب فکری - اقتصادی بوده و استادان ارشد ما با این مکاتب آشنا بوده‌اند. نگاه آنان به علم، طبعاً آن است که همه‌ی علوم حدس‌ها یا فرض‌هایی است که تلاش اقتصاددانان مثل هر دانشمند دیگری رد و ابطال آن حدس‌هاست و شرط اصلی همانا ابطال‌پذیری نظریه‌های ارائه‌شده است. کمتر اقتصادان ارشد ما در حوزه‌ی اقتصاد نظر خود را ابدی و آزمون‌ناپذیر تلقی کرده، و کمتر  از این جنس بوده‌اند که اول نتیجه را پیدا کنند و بعد علم را با آن تطبیق دهند.

اقتصاددانان ارشد ما هر یک انواع پروژه‌های مطالعاتی و پژوهشی را تعریف  و هدایت کرده‌اند. بدیهی است در طول زمان، مثل برخوردی که با هر عالمی می‌شود، برخی از نظریاتشان ابطال شده، و برخی که هنوز معتبر بوده، در کتاب‌های درسییشان گنجانده شده است. بسیاری از اقتصادانان ارشد مروج بازار، رقابت و مالکیت خصوصی؛ در مورد نابرابری درآمد و سیاست مالی، در مورد اطلاعات نامتقارن و ترویج توسعه‌ی پایدار، در زمینه‌ی سیاست پولی و مطالعه‌ی چرخه‌های تجاری بر روی بیکاری و بازار کار، در مورد بازارهای مالی و اقتصاد رفتاری و در مورد فقر پژوهش کرده‌اند. آنان رشته‌های بینش و خرد را در تاروپود قالی چالش‌های اقتصادی ایران تنیده‌اند. آنان نه تنها نظریه‌هایی را برای اخلاف خود به میراث می‌گذارند، بلکه ماترک اصلی ایشان ذهنیتی است که می‌گوید باید از انتزاعاتِ عددی فراتر رفت تا نبض رفاه اجتماعی قابل‌لمس شود.

شکست هر اقتصادی نه تنها از طریق وضع سیاست‌های صحیح بودجه‌ای و قانونمندکردن بازارها، بلکه با اخلاق و همدلیِ نهفته در رویکرد اقتصاددان هم ترمیم‌پذیر است. استادان پیشگامِ اقتصاد به ما نشان داده‌اند که پشت هر آمار اقتصادی، داستانی انسانی نهفته است - داستانی از رویاها، مبارزات و آرزوهای به آینده محول‌شده. این وظیفه‌ی اقتصاددانان جوان است که نه تنها کدهای اقتصاد بازار و رقابت را رمزگشایی کنند، بلکه انسانیتی را در آنها لحاظ کنند که تجربه‌ی مشترک تاریخ ما را بازگو می‌کند. اقتصاددانان مثل هرفرد دیگری بدین سبب که توان گزینش اخلاقی دارند، در میان انواع موجودات بی‌همتایند. خیّرهای بزرگ لزوماً نمی‌توانند در کنار هم زندگی کنند. ما محکوم به انتخاب هستیم، و هر انتخابی ممکن است خُسرانی جبران‌ناپذیر در پی داشته باشد. تک‌تک اقتصاددانان هر یک توانِ گزینش اخلاقی دارند. بنابراین، آنان به خاطر رفتار تاریخی‌شان ستایش یا سرزنش می‌شوند.

در روزی که به مفاخر اندیشه‌ی اقتصادی خود افتخار می‌کنیم، نسل جوان اقتصاد باید متعهد شود که نویسندگان تغییر، شاعرانِ «احتمال و امکان» و نگهبانان آینده‌ای باشند که در آن رفاه نه تنها معیاری آماری، بلکه واقعیتی در دسترس همگان است. وظیفه‌ی اقتصاددانان در هر کشور صرفاً تشخیص بیماری‌ها نیست، بلکه تجویز درمان‌های مهربانانه و انسانی است.

پیام استادان ارشدی که سرفصلی از عمر خدماتی خود در دانشگاه‌ها را بسته‌اند، و به آغازی نو می‌اندیشند، خطاب به نسل جوان اقتصاددان را در جملاتی از نامه‌ی ابراهیم گلستان به سیمین دانشور بجوییم:

«ما تازه چشم باز می‌کردیم، و ذخیره‌ی فعال فهم نزد جامعه نزدیک صفر بود. در یک چنین وضعی، جرقه‌یی اگر می‌زد غنیمت بود. حجاب پیش جمع‌گرفتن سیاه‌کاری بود... . جایی نبود برای ندانستنِ از روی غفلت و اهمال، چون ندانستن خودش مسلط بود... . وقتی نمی‌دانی باید ببینی این ندانی را، آگاه باشی به این ندانستن. با ندانستن خو نباید کرد. وانمود به دانستن سدّ پیش‌ِ فهم بستن است. وانمود به دانستن، و نادانسته را درست شمردن، و نقش و زیور معلمی به خود بستن، آن هم برای دانشی که نداری، هرچند راضی‌کننده‌ی نفس و غرور خام تو باشد، اما چیزی نمی‌سازد الا تباهی عمر و فساد فرصت و بیهوده‌کردن نفس‌ کشیدن‌هایت. وقتی نمی‌دانی اما به خود بگویی که می‌دانی خود را گول‌ زده‌ای، پیداست. اما القاء اگر کنی به دیگران که می‌دانی، و ادعا کنی که داری به آنها می‌آموزی، این دیگر به خود فریب‌دادن نیست، این خیانت است به آن دیگرانِ دست‌وپا بسته. ارشاد بی‌آن‌که خود را به رشد برسانی؟ ... فرهنگ ارثی است از خلاصه و تقطیر تجربه‌هایی که هر نسلی به دست آورده است. این است معنی تداوم انسانی... .»

 

  1. متن سخنرانی در «آئین بزرگداشت 196 تن استاد بازنشسته‌ی اقتصاد کشور،» سالن فردوسی خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی، تهران، چهارشنبه 29 آذرماه 1402./اکوایران
@tajrishonline

ما را دنبال کنید