به دلایل متعدد، توافق مذکور از نگاه منافع ملی، دستاورد غیر قابل انکاری است. دستاوردی که هم حاصل هم افزایی دستگاههای مختلف درگیر در مسائل مربوط با سیاست خارجی و امنیت ملی است و هم در بخشهایی ناشی از تلاشهایی است که در دوران گذشته، انجام شده و اینک به ثمر نشسته است.
تابناک مدعی شد: _ آزاد سازی منابع مالی بلوکه شده ایران در کشورهای خارجی در روزهای اخیر، موضوعی است که درباره آن در محافل رسانهای بحثهای فراوانی شده است. متاسفانه حول این موضوع نیز دو قطبی خاص جامعه ایرانی شکل گرفت و هر دو طرف این دستاورد ملی را با بحثهای سیاسی بی ثمر، به موضوعی جناحی فرو کاستند؛ یک گروه این توافق را به عنوان ابزار و موفقیت این دولت و عامل برتری این دولت نسبت به دولت قبل تلقی کردند و در مقابل طرفداران دولت سابق با فرو کاستن این توافق به توافقی دیر هنگام و با ضرر و زیان، این دستاورد ملی را نادیده انگاشتند. اما حقیقت این است که به دلایل متعدد، توافق مذکور از نگاه منافع ملی، دستاورد غیر قابل انکاری است. دستاوردی که هم حاصل هم افزایی دستگاههای مختلف درگیر در مسائل مربوط با سیاست خارجی و امنیت ملی است و هم در بخشهایی ناشی از تلاشهایی است که در دوران گذشته، انجام شده و اینک به ثمر نشسته است.
چرا میگوییم توافق اخیر و آزاد سازی داراییهای ایران یک دستاورد ملی است؟ به چند نکته در این باره میتوان اشاره کرد:
۱- یکی از مهمترین ضروریات برای افکار عمومی جهت پاسداشت منافع ملی، داشتن حافظه تاریخی است. حافظهای حتی نه چندان بلند! ماههای پایانی سال گذشته و پس از ناآرامیهای کشور، مقامات دولت آمریکا و دولتهای غربی برای اعمال فشار به ایران، در تریبونهای مختلف مدعی بودند که هیچ گونه گفت و گویی با ایران در هیچ موضوعی نخواهند داشت. آنان اصل طرف گفتگو قرار دادن ایران را انکار میکردند چه رسد به اینکه بخواهند منابع ایران را آزاد کنند. اما کمتر از یک سال بعد، اینک خبر این است که منابع ایران در حال آزاد سازی برای رفع نیازهای کشور و تامین نیازهای مردم است. این اگر دستاورد نیست، پس نامش چیست؟
۲- واکنشهای نخست وزیر رژیم اسرائیل در مخالفت با این توافق، مخالفت اعضای دولت سابق آمریکا از جمله مایک پنس معاون دونالد ترامپ و مایک پمئو وزیر خارجه در مخالفت با این توافق از نشانههای دیگری است که این دستاورد ملی افرادی را که در دشمنی شان با ملت ایران تردیدی نیست را به تکاپو انداخته است. ممکن است برخی بگویند که مخالفتها در آمریکا به خاطر بازیهای سیاست داخلی است، حتی اگر این ادعا را درست بدانیم، این موضوع که توانایی ایران در آزاد سازی دارایی هایش میتواند جناحهای داخلی در آمریکا را درگیر هم کند، باز نشان دیگری از دستاوردی است که با توانایی ایرانیان به دست آمده است.
۳- نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که تا پیش از این، دولت آمریکا و یا دولتهای اروپایی هر گونه آزادی سازی داراییهای ایران را منوط به این میدانستند که منابع آزاد شده به حسابی در کشور سوئیس به نام کانال سوئیس واریز شود و ایران از آن محل نیازهای خود را صرفا از کشورهای اروپایی تامین کند. اما بر اساس توافق اخیر منابع آزاد شده در حسابهای بانک مرکزی در قطر نگهداری خواهد شد و ایران میتواند منابع را برای تامین نیازهای کشور و مردم از هر کشوری که تشخیص دهد، اختصاص دهد که این نیز ثمره دیگری از این دستاورد ملی است.
۴- علاوه بر نکات مذکور آزاد سازی منابع در زمانی رخ میدهد که دولت آمریکا تحریمهای خود را گستردهتر از هر زمان دیگری کرده است و مدعی است که همه منافذ تنفس ایران را برای نفس کشیدن تنگ کرده است؛ اما این توانمندی کشور است که اتفاقا در چنین شرایطی منابع مالی خود را از دولتی که مدعی است بیش از فشار حداکثری ترامپ به ایران فشار وارد کرده، آزاد میکند.
۵- نکته مهم دیگر این است که پیش از این آزادی سازی داراییهای ایران اگر چه در مذاکراتی جدا از برجام انجام میشد، اما همواره این تلقی در طرف غربی وجود داشت که زمانی داراییهای ایران را آزاد خواهد کرد که مذاکرات برجام نیز پیش رفته باشد یا حداقل ایران آمادگی برای پذیرش محدودیتهای بیشتر بر برنامه هستهای خود را داشته باشد، اما توافق اخیر در فضایی کاملا جدا از برجام انجام شد و داراییهای ایران در مذاکرات پیچیده و فنی دیپلماتیک و با در نظر گرفتن تضمین لازم از کشورهای واسطه دوست، آزاد شده است و این ویژگی از جمله مواردی است که این توافق را با توافقهای احتمالی در گذشته متمایز میکند.
آیا این توافق بی نقص است؟
تردیدی نیست که تدبیر امور به نحوی که کشور تحت تحریم قرار نگیرد، از جمله وظایف اصلی دولتها در جمهوری اسلامی ایران است. باز هم تردیدی نیست که تشخیص زمان درست و مطلوب و استفاده از فرصتها نیز از جمله شاخصهای هر دولت کارآمدی است و کمترین وظیفه دولت ها، جلوگیری از تهدیدها و استفاده از فرصت هاست؛ با این فرض که در هر توافقی کشورها با مجموعهای از دادهها و ستاندهها روبرو هستند، تحصیل حداکثر منافع مردم، برای تک تک مردم مطلوبیت دارد. توجه به ظرفیتهای کشور و توان طرف مقابل نیز از جمله موضوعاتی است که همواره در ارزیابی توافقات و مذاکرات بین المللی مورد توجه قرار میگیرد. میتوان از جهات مذکور، منتقد توافق اخیر بود و آن را با این معیارها سنجید؛ اما برآیند توافق و انتقاداتی که ممکن است به آن وارد شود، بعید است که فردی را به این نتیجه برساند که این توافق را یک دستاورد نداند.
سخنی با منتقدان و همچنین طرفداران دولتیک چرخه باطل در ایران به ویژه در حوزه مسائل مربوط به منافع و امنیت ملی شکل گرفته است که این دو حوزه مهم و حیاتی برای کشور و مردم، جناح و سیاست زده شده است. تفاوتی هم نمیکند راست یا چپ، اصلاح طلب یا اصولگرا، هر دو گروه زمانی که در قدرت نیستند، دستاوردهای امنیت ملی و منافع ملی را ابزار دعواهای سیاست داخلی میکنند و زمانی هم که در قدرت هستند، دستاوردهای سیاست خارجی کشور را به جای اجماع سازی و مجتمع کردن مردم حول منافع مشترک، به ابزاری جهت منکوب کردن رقیب تبدیل میکنند. این روند همچنان در دولتهای مختلف در حال تکرار است و اتفاقا جایی است که جناحهای سیاسی در آن کاملا ثابت قدم هستند!
این روند جایی و زمانی باید با ابتکار و فداکاری به پایان برسد؛ عقول همه جریانهای سیاسی باید با گفتگو به مجموعهای از حداقلهای مشترک در حوزه منافع ملی دست یابند و خطوط قرمز منافع مردم را با دقت و وسواس رعایت کنند. همانگونه که برای رقیب یا دشمن، جناحهای داخلی ایران تفاوتی نمیکنند و در دشمنی با همه آنان ثبات قدم دارند، جریانهای سیاسی نیز باید متوجه این معنا باشند که حوزه سیاست خارجی حوزه اجماع ملی است و نه دعوای سیاسی. این رفتار لازم است تمرین شود؛ بدون تمرین فهم اجماع در سیاست خارجی، ما هر روز با دو قطبیهای زیان بار و بی جهت، منافع مردم و کشور را قربانی دعواهای سیاسی خواهیم کرد.
تابناک