#یادداشت_اختصاصی از #تجریش_آنلاین
#عباس_عبدی
دو ماه پیش قیمت دلار در بازار آزاد حدود ۴۰ هزار تومان بود. ۵۰ روز بعد این قیمت به ۶۰ هزار تومان رسید، دو باره دو هفته طول کشید که به جای قبلی برگردد. یعنی طی حدود دو ماه ۵۰ درصد به قیمتش افزوده و سپس از آن کاسته شد. ظاهراً در این دو ماه قیمت ارز تغییری نکرده است، ولی این افزایش و کاهش شدید در این مدت کوتاه خیلی چیزها را خراب کرده است. چه بسیار افرادی که در این فاصله پولدار شدند و چه تعداد بیشتری که در این قمار باختند و به خاک سیاه نشستند. دو ماهی که فکر و ذهن مردم را از زندگی عادی منحرف کرد. چه گرانیهایی که رخ داد و دیگر به نقطه قبلی باز نمیگردد. چه برنامههایی که برای فعالیت اقتصادی تنظیم شد و سپس مسکوت ماند. از همه بدتر اینکه امید به ثبات در اخرین قیمت هم فراهم نیست، و نمیتوان روی آن حساب باز کرد. چه بالا رود چه پایین بیاید عوارض خاص خود را دارد.
این وضعیت محصول آثار سیاسی بر اقتصاد است. تغییرات سیاسی بر کالاهایی که نقدشوندگی بالایی دارند اثرات آنی دارد. عنصر اصلی آن نیز انتظارات از آینده است. همان گونه که تورم انتظاری داریم، روند معکوس آن را هم داریم. همان طور که بالا بردن قیمت ارز محصول سیاست است و نه کانالهای تلگرامی، پایین آوردن نیز ناشی از سیاست است و ربطی به دلالها و کانالهای تلگرامی ندارد. بنابراین وظیفه سیاست این است که خود را ثبات دهد تا از اثرات منفی آن بر اقتصاد کاسته شود. به هر اندازه که با ثبات سیاسی بویژه در سیاست خارجی مواجه شویم، ریسک کم میشود. کاهش ریسک به منزله افزایش سرمایهگذاری است. باید از هر اقدامی که موجب کاهش ریسک سیاسی میشود دفاع کرد. این امر نیز ناشی از تحول در رویکرد خارجی کشور است. این رویکرد که جهان ما متشکل از ۲۰۰ کشور و دهها سازمان منطقهای و موضوعی است، که هر کدام آنها به نسبتِ قدرت خودشان در شکلدهی این جهان سهم و نقش دارند. این جهان با تکخوری همزیستی ندارد، حتی اگر کشور تکخور ایالات متحده آمریکا باشد. هیچ گلویی آن قدر بزرگ نیست که این لقمه بزرگ را ببلعد، و هیچ گلویی آن اندازه ناتوان و تنگ نیست که هیچ چیزی نصیب آن نشود. جهان سیاست تحت بازی جمع جبری صفر نیست که همه یا هیچ باشد. بازی با جمع مثبت است، مثل جهان اقتصاد. البته جنگ و خشونت جزء جداییناپذیر تمدن بشری بوده است، و احتمالا همیشه خواهد بود، ولی این قاعدهای نیست که همه از آن سود ببرند. نمونه آن، همین منطقه خاورمیانه است.
منطقهای که در ۷۰سال اخیر و پس از جنگ جهانی دوم روزی نبوده که در جنگ و تنش نباشد. از اولین روزهای شکلگیری اسراییل و جنگهای مکرر آن، تا جنگ اول یمن از طرف مصر، سپس کودتاهای پیاپی دهه ۶۰ و ۷۰ قرن پیش، جنگ داخلی لبنان، جنگ ظفار، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حمله عراق به کویت، جنگ داخلی حکومت عراق علیه کردهای عراق، حمله اول آمریکا به عراق، سپس جنگ اصلی آمریکا علیه صدام حسین، بهار عربی، تنشهای داخلی گسترده، جنگ داخلی در سوریه، حمله عربستان به یمن، اوضاع اسفبار لیبی، جنگهای داخلی الجزایر، همه و همه نشان میدهد که این منطقه به علت همین جنگها است که همچنان فاصله زیادی با جهان پیشرفته دارد و در حالی که هزاران میلیارد دلار سرمایه طی همین مدت در این کشورها صرف شده که باید موجب شکلگیری زیرساختهای آموزشی، صنعتی، فرهنگی و... میشد، در مقابل و بجای آنها، امروز بخشی از قویترین ارتشهای جهان حداقل از حیث تجهیزات در این منطقه هستند، ولی از حیث بخشهای دیگر، بویژه در حوزه ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، همچنان در حال در جا زدن و حتی عقبگرد هستند.
ایران مان نیز از این وضعیت عمومی مستثنا نیست. ولی توافق ایران با عربستان به عنوان دو رأس از چهار رأس مربع اصلی کشورهای منطقه یعنی مصر، عربستان، ترکیه و ایران میتواند طلیعهای از یک تحول راهبردی در سیاست خارجی کشورهای منطقه باشد به شرطی که مبنای اصلی این روابط تامین منافع اقتصادی کشورها باشد. قرینه چنین گمان و امیدی را میتوان در پا در میانی چین دید که احتمالاً برای چین ثبات و توسعه اقتصادی این منطقه بر هر امر دیگری ارجحیت داشته باشد، و با توجه به ظرفیت بسیار زیاد اقتصادی منطقه از حیث سرمایهگذاری، منابع انرژی، نیروی کار و بازار مصرفی، ثبات و توسعه اقتصادی میتواند مهمترین بازی با جمع جبری مثبت باشد که همه کشورها از آن بهرهمند و بطور نسبی همسو شوند و از تنش و درگیری دوری کنند.
در این میان ایران از چند جهت شاخص خواهد بود، بویژه و با توجه به وضعیت روابط ایران با غرب، توسعه روابط اقتصادی منطقهای، برای ما اهمیت دارد، چرا که ظرفیتهای اقتصادی ایران از هر حیث توانایی و آمادگی آن را دارد که با جهش قابل ملاحظهای مواجه شود و بخش مهمی از نیازهای مردم منطقه را در زمینههای گوناگون برطرف نماید. ثبات سیاسی این منطقه، بدون منافع مشترک و متقابل اقتصادی و افزایش مبادلات تجاری غیر ممکن است. اصولاً کشورهای هر منطقه جغرافیایی میکوشند که با توسعه روابط و حتی ادغام اقتصادی نه تنها از این مناسبات بهرهمند شوند، بلکه از طریق رفت و آمدهای تجاری و اقتصادی و گردشگری به درک متقابل فرهنگها و دوستیها کمک کنند و روابط کشورها را از تنشهای سیاسی زیانبار دور نگه دارند.
باید امیدوار باشیم که توافق اخیر، با کمک چینیها به پایداری سیاسی بیشتری منجر شود. گر چه اوضاع این منطقه متأثر از دخالتهای زیانبار بیگانگان بوده که سابقه چند قرنی دارد، ولی امیدواریم که این حضور جدید بتواند مبنا و پایه همکاریهای اقتصادی دو و چند جانبه شود و کشورهای منطقه روی دیگر سکه همکاری با قدرتهای جهانی را هم ببینند.