چرا نسل دهه‌ی شصت چاره‌ای جز کارآفرینی ندارد؟

تجریش آنلاین

#یادداشت_اختصاصی از #تجریش_آنلاین

حسین یاغچی

 

در آغاز سال 1402 برویم به حدود بیست- بیست‌وپنج سال پیش و روزگار جوان ایرانی را در آن دوران بررسی کنیم. در این بررسی، شاید اولین نکته‌ای که در زندگی او به چشم بیاید، سد عجیب و غریبی به نام کنکور باشد که با انفجار جمعیت در آن مقطع سنی تبدیل به رقابتی نفس‌گیر شده بود و معیاری برای موفق یا ناموفق‌ قلمدادکردن آینده‌ی یک جوان محسوب می‌شد. امروز، همان نسل، وقتی کارنامه‌ی تحصیلی و حرفه‌ای خود را بررسی می‌کند، شاید متوجه شود که تا چه حد نردبان موفقیت خود را به دیواری اشتباه تکیه داده بود. بهترین لحظات عمرش در تک‌وتای رقابتی حیرت‌آور قرار داشت که آن‌قدر ابعادی غول‌آسا یافته بود که نمی‌شد در چند و چون آن تردید کرد و راهی دیگر را در پیش گرفت. رقابت کنکوری آن زمان، در صورت ساده و بی‌پیرایه‌اش رقابتی بود برای کارمندشدن؛ آن هم برای ماشین عریض و طویل دولت که روزبه‌روز بزرگ‌تر می‌شد و راه ایجاد اشتغال را نه در حمایت از تولید و کارآفرینی که در دمیدن هر چه بیش‌تر بر اشتغال دولتی می‌دید. تماشاچیان اثرگذار این رقابت، یعنی پدر و مادرها تنها راهی که برای آینده‌ای امن به فرزندان‌شان نشان می‌دادند، گذشتن از سد کنکور بود که در بسیاری از موارد، توقع عبور از آن بسیار غیرمنصفانه بود. جوانی موسیقی دوست داشت، اما نمی‌دانست این وسط، ضریب زبان انگلیسی در کنکور، برای رسیدن به رشته‌ای که عاشقش بود، چه کار می‌کند و جوانی دیگر سودای ورزش و تربیت بدنی را در سر می‌پروراند و تاثیر بالای ادبیات را برای قبولی در رشته‌اش درک نمی‌کرد. آن دیگری، سوالی در پسِ ذهنش بود به این مضمون که وقتی قرار است همه‌ی هم‌کلاسی‌ها و هم‌مدرسه‌ای‌هایش مهندس عمران شوند، آیا برای همه، کار به حد کافی باقی می‌ماند و همه می‌توانند در قالب این شغل، به آرزوهایی که در سر دارند، برسند یا نه؟ اما هیاهوی کرکننده‌ی کنکور باعث شده بود این صداها شنیده نشود و سوالات منطقی و راهبردی به کناری روند و جایش را درس‌خواندن‌های هجده‌ساعته و توان تست‌زدن درست در کوتاه‌ترین زمان ممکن بگیرد.

امروز که اشتباه‌بودن بسیاری از آن ایده‌ها از نور روز، روشن‌تر است؛ پرسش اصلی می‌تواند این باشد که چرا آن ایده غلط بود و حالا باید چه کار کرد؟ شاید علت اصلی غلط‌بودن این ایده به زمینه‌ای برمی‌گردد که پدران و مادران ما در آن زیستند. در روزگاری، پیش از تاثیرگذاری نفت بر اقتصاد ایران، این کارآفرینی و خویش‌فرمایی بود که به عنوان راهبردی درست برای موفقیت حرفه‌ای و رفاه مادی در بین خانواده‌ها مطرح می‌شد. از سال‌هایی که قیمت نفت در بازارهای جهانی ارزشی حیرت‌آور پیدا کرد، بازار در ایران، رنگ و جذابیت خود را از دست داد. دولت‌ها با درآمد سرشار نفتی خود، به استخدام بی‌رویه‌ی جوانان آن زمان روی آوردند و امنیت شغلی را در قالب استخدام دولتی تبلیغ کردند و از سوی دیگر، بازرگانی را به جهت تنظیم بازار، در شکل دولتی آن پی گرفتند و بر نظام طبیعی عرضه و تقاضا اثری سخت گذاشتند. پدران و مادران ما در هنگامه‌ی چنین دگردیسی، مشاغل خود را انتخاب کردند و مشغول به کار شدند و به گمان این‌که چنین روندی، همیشگی‌ست و در بر همین پاشنه خواهد چرخید، به فرزندان نوجوان‌شان هم چنین نسخه‌ای را تجویز کردند. غافل از این‌که به قول حافظ: دائما یکسان نباشد حال دوران...

امروز و در سال 1402، مطابق با سال 2023 میلادی، ایده‌ی کنترل نظام بازار و بازرگانی توسط دولت به قصد تنظیم بازار، ایده‌ای فرسوده و ناکارآمد تلقی می‌شود (نرخ‌های تورم در اقتصادهای دولتی و نیمه‌دولتی گویاست) و بسیاری از اقتصاددانان زبده معتقدند که راه ارزان‌سازی و رفاه عمومی از رهگذر ضدیت با انحصار، آزادسازی واقعی اقتصاد و دمیدن بر تنور رقابت حقیقی و غیررانتی می‌گذرد. رقابتی که در نهایت به نفع مصرف‌کننده است و ارزان‌سازی واقعی؛ و نه مصنوعی و غیربادوام را در پی دارد. درآمد نفتی دولت و ماشین استخدامی آن هم با قریب به پنجاه سال استخدام بی‌رویه‌ی نسل‌های متمادی، دیگر رمقی برای استخدام نسل جدید ندارد. ماشین استخدامی دولت در حال حاضر، هم باید حقوق بازنشستگی دوران رونق استخدامی خود را بدهد (که اصلا کم نیست) و هم حقوق نسلی را که در استخدام‌شان به تنها ملاکی که توجه نشده، بهره‌وری شغلی‌ست. از این بهره‌وری شغلی به‌قدری غفلت شده است که بسیاری از استخدام‌ها در دستگاه عریض و طویل دولت، بیش‌تر به پرداخت بیمه‌ی بیکاری و پوشاندن آمار بیکاری شباهت دارد تا شغلی استخدامی که بیش از هزینه‌ای که دارد، درآمد به وجود می‌آورد.

در این میانه، نسل دهه‌ی شصت را داریم. تحصیل‌کرده‌ترین نسل تاریخ ایران که درگیر موضوعی به نام اشتغال است. پدران و مادران این نسل، راهی را که به نظرشان درست بود به فرزندان‌شان نشان دادند و البته این اشتباه‌شان در نشان‌دادن راه، اصلا قابل شماتت نیست. تنها گذر روزگاران باید اشتباه‌بودن این ایده را نشان می‌داد به مردمانی که بر اساس ملاک‌های دوران خودشان، تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی می‌کردند و نیت بدی نداشتند. مسوولیت صد در صد این روند بر دوش نسل دهه‌ی شصت است که تحلیلی هوشمندانه از وضعیت خود ارائه دهد و ببیند که چگونه تحولات کارآفرینانه و تکنولوژیک در جهان، راه را برای کارآفرینی و پذیرش مسوولیت زندگی حرفه‌ای و شغلی خود، بیش از هر زمان دیگری، گشوده است و اگر فردی در این روزگار فرصت‌ها و امکانات همچنان دنبال آب‌باریکه و کسب امنیت از رهگذر استخدام دولتی و خصوصی‌ست، به احوالات خودش ربط دارد و مسوولیت این انتخاب هم بر دوش خودش است. نسل دهه‌ی شصت، فقط دارنده‌ی عنوان تحصیل‌کرده‌ترین نسل تاریخ ایران نیست؛ بلکه نسلی هم هست که بزرگ‌ترین فرصت‌های کارآفرینانه و تکنولوژیک در تاریخ را برای ثروت‌سازی در جامعه در اختیار دارد و با این دو ویژگی، سال‌های آینده را در حساب دارد تا تحولی تاریخی رقم زند و قضاوتی نیک در تاریخ ایران از خود بر جای بگذارد. امید که نسل ما این‌گونه باشد.

 

@tajrishonline

ما را دنبال کنید